"همه راهها به رم منتهی می شوند". همه این را می دانند. و هزاران خیابان شهر ابدی به کجا منتهی می شود؟ به طاق های معروف پیروزی ، که به نمادی از عظمت سابق امپراطورها تبدیل شده اند؟ به کولوسئوم که صحنه آن غرش جمعیت ، عذاب گلادیاتورها و اولین مسیحیان را به یاد می آورد؟ و اگر از خود رومی ها در این مورد س askال کنید ، آنها ده مکان دیدنی دیگر را نام می برند ، و مطمئناً Castel Sant'Angelo ، یک استوانه سنگی عظیم ، که در مورد آن ناعادلانه کمی نوشتیم. اما سن آنجلو چنین تاریخ غنی دارد …
اتومبیل های رنگارنگ و شادی در امتداد خاکریز غوغا می کنند. آب های ببر آرام آرام می رود. اطراف - سنگ سخت دیوارها. اکنون می توانید با اختیار خود وارد این دژ قدیمی شوید. اما 18 قرن پیش ، بیشتر ساکنان آن با یک اسکورت قابل اعتماد به اینجا منتقل شدند. سپس این قلعه به عنوان زندان نیز خدمت می کرد. و هیچ قلعه ای در شهر ابدی قابل اعتمادتر از این مقبره سابق امپراتور هادریان نبود.
استندال ، که دوست داشت در شب های تابستان از آتش بازی های دیوارهای قلعه به آتش بازی های رنگارنگ نگاه کند ، به نوعی در یادداشت های خود اشاره کرد که همه حاکمان "خود را برای همیشه مستقر در روم می دانستند ، فقط اگر آنها موفق به تصرف این قلعه می شدند." قلعه بیش از یک بار مورد حمله قرار گرفت ، سوزانده شد ، تخریب شد ، بزها روی دیوارهای علفی چریدند ، اما زمان آن فرا رسید - و دوباره احیا شد. پاپ ها آنقدر او را دوست داشتند که در آن اتاق های باشکوهی بنا می کردند و در آنجا خود را در برابر هرگونه آشفتگی یا خطر خارجی پنهان می کردند.
در اینجا بود که یک اسلحه با اسلحه زندگی قهرمان اپرا توچای پوچینی را قطع کرد. از این شیب های تند ساخته دست بشر ، بدبخت توسکا خود را به پایین انداخت. ویكتورین ساردو فرانسوی در اینجا بود ، نویسنده درامی كه پوچینی را به نوشتن اپرا ترغیب كرد و او محل را به خوبی انتخاب كرد. مگر اینکه یک فرشته بتواند توسکا را که معشوق خود را از دست داده بود نجات دهد. افسوس که کارگردان مشهور فرانکو زفیرلی ، که آرزو داشت فیلمبرداری نسخه فیلم توسکا را انجام دهد ، هرگز برای فیلمبرداری این فیلم حامی مالی پیدا نکرد. به هر حال ، او می خواست النا اوبرازتسوا را برای نقش قهرمان دعوت کند.
ابزار قلعه به لطف یکی دیگر از Benvenuto Cellini ایتالیایی به تاریخ پیوست. این مجسمه ساز و جواهرساز مشهور مهارت کمتری در امور نظامی نداشت. هنگامی که ارتش چارلز پنجم به رم حمله کرد و پاپ کلمنت هفتم ، به الگوی اسلاف خود ، خود را در قلعه حبس کرد ، بننووتو که به عنوان جواهر فروش خود خدمت می کرد ، باتری 5 اسلحه را هدایت کرد.
سلینی شجاعانه علیه دشمنان مقدس مقدس جنگید. وی با یادآوری این محاصره ، به خوبی می توانست در خاطرات خود بنویسد: "من بیشتر از خدمت به ارتش علاقه داشتم كه خودم می دانستم." با این حال ، در زمان محاصره ، او همچنین به تجارت طلا و جواهر مشغول بود.
کلمنت هفتم ، که برای فرار آماده می شد ، به سلینی دستور داد تا جواهرات خود را در شمش ذوب کند. جواهرفروش خود را در یکی از اتاقهای قلعه حبس کرد و در یک اجاق گاز معمولی تیاراهای پاپ را به میله های طلایی تبدیل کرد. با انجام این ماموریت مخفی ، سلینی همچنین موفق به فرماندهی باتری شد. خوب است که پدر موفق به فرار شد ، در غیر این صورت طلا و جواهر طعم می چشید و تا پایان روزهای خود یک توپچی باقی می ماند.
… بالهای مجسمه غول پیکر مقدس ، تاج قلعه ، در پرتوهای خورشید که از پشت ابر بیرون می آیند ، می درخشند. صورت فرشته روشن است. یک هاله زرد حتی بالای سر او ظاهر شد. این باید چشم انداز رومیان در سال 590 از تولد مسیح باشد. سپس ساکنان شهر ابدی توسط یک بیماری همه گیر طاعون زیر و رو شدند. مردم ناامید شهر به خیابان ها آمدند. آنها از خداوند خواستند تا آنها را از شر آفت شر نجات دهد. هنگام عبور موکب از مزار هادریان ، فرشته ای در آسمان بالای آن ظاهر شد. طاعون خیلی زود فروکش کرد. رومیان سپاسگزار به احترام نجات دهنده از این بیماری ، قلعه را نامگذاری کردند.
قلعه امروز نسبت به زمان هادریان بسیار معتدل به نظر می رسد. قرن هاست که سنگ تراورتن ، سنگ مرمر ، پیش ساخته و برنز از بین رفته است. اما ساختار خارجی "قلعه غمگین" عملاً بدون تغییر باقی ماند. ساختار از داخل بسیار تغییر شکل یافته بود.مقبره های باستانی که شاهنشاه و خانواده اش در آن آرام گرفتند و همچنین آنتونی پیوس ، مارک آنتونی و نزدیکان آنها آسیب زیادی دیدند. سطل آشغال از بین رفته است با این وجود ، قلعه دارای ظاهری باشکوه و دارای سابقه ای باشکوه نیست.